عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی از عرفی شیرازی غزل 113

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست

1 عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست از فغان در شهر نگذارم گریبانی درست

2 با وجود آن که عشق آورد صد داروی تلخ بهر درد ما نشد اسباب درمانی درست

3 تا نبردم صد شکاف از دست، گریبانم نهشت وای اگر بودی به دست غم گریبانی درست

4 غم ندارم گر بود سامان عیشم ناتمام عیب باشد سفره ی درویش را نانی درست

5 صید عشق ار خام باشد نیم خورد آتش است نیست در خوان محبت مرغ بریانی درست

6 گشت کفر آلوده ایمانش ز طعن قدسیان هر که در ایام حسنت داشت ایمانی درست

7 با همه کج نغمه گی خندند زاغان چمن عندلیبی گر زند ناگاه دستانی درست

8 چند عرفی بنده ی فرمان خود باشی، کسی بندگی را می کند نسبت به سلطانی درست

عکس نوشته
کامنت
comment