- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راست این جمالیست که از جمله جهان جان تر است
2 عشق و مستوری و عفت که شنیدست وکه دید؟ این کمالیست که از ذرات تو در نشو و نماست
3 بی تو آرام ندارم، چه بود درمانم؟ حسن تو جلوه گری کرد و جهان را آراست
4 در مقامی که کند دلبر ما جلوه گری شیوه حسن و ملاحت ز جبینش پیداست
5 سخنی از سر تسلیم و رضا میگویند منشین، چونکه قیامت ز قیامت برخاست
6 ما بدرگاه تو عالم بجوی باخته ایم این چنین حالت مردانه مستانه کراست؟
7 سنجق عشق تو در ملکت جانها زده اند تا بدان حد که هرگز بصفت ناید راست
8 خانه دهر بدیدی و شنیدی حالش مرو، ای دوست، که این راه فریبست و خطاست
9 گر بقاسم ز تو دشنام رسد باکی نیست این هم از دولت پیشینه دیرینه ماست