1 لطفی بکس ای رشک پری نیست ترا جز رسم و ره ستمگری نیست ترا
2 ماهی و سر مهر نداری بکسی خورشیدی و ذرهپروری نیست ترا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 خونم ز لب بوسه فریب تو هوس ریخت آخر ز غمت خون مرا بین که چه کس ریخت
2 با حسرت گلشن چه کند مرغ گرفتار صیاد چه شد گل به در و بام قفس ریخت
1 از جسم بکوی یار جان رفت مرغی ز قفس به آشیان رفت
2 از رفتن همرهان صد افسوس تنها ماندیم و کاروان رفت
1 برون قدر من از جرگ گرفتاران شود پیدا که در دوری به یاران قیمت یاران شود پیدا
2 ز جنبش کرد مژگان حال چشمت را بیان اما ز بیتابی نبض احوال بیماران شود پیدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به