لرد مغرب آن سراپا از اقبال لاهوری جاویدنامه 15

اقبال لاهوری

آثار اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

لرد مغرب آن سراپا مکر و فن

1 لرد مغرب آن سراپا مکر و فن اهل دین را داد تعلیم وطن

2 او بفکر مرکز و تو در نفاق بگذر از شام و فلسطین و عراق

3 تو اگر داری تمیز خوب و زشت دل نبندی با کلوخ و سنگ و خشت

4 چیست دین برخاستن از روی خاک تا ز خود آگاه گردد جان پاک

5 می نگنجد آنکه گفت الله هو در حدود این نظام چار سو

6 پر که از خاک و برخیزد ز خاک حیف اگر در خاک میرد جان پاک

7 گرچه آدم بردمید از آب و گل رنگ و نم چون گل کشید از آب و گل

8 حیف اگر در آب و گل غلطد مدام حیف اگر برتر نپرد زین مقام

9 گفت تن در شو بخاک رهگذر گفت جان پهنای عالم را نگر

10 جان نگنجد در جهات ای هوشمند مرد حر بیگانه از هر قید و بند

11 حر ز خاک تیره آید در خروش زانکه از بازان نیاید کار موش

12 آن کف خاکی که نامیدی وطن اینکه گوئی مصر و ایران و یمن

13 با وطن اهل وطن را نسبتی است زانکه از خاکش طلوع ملتی است

14 اندرین نسبت اگر داری نظر نکته ئی بینی ز مو باریک تر

15 گرچه از مشرق برآید آفتاب با تجلی های شوخ و بی حجاب

16 در تب و تاب است از سوز درون تا ز قید شرق و غرب آید برون

17 بر دمد از مشرق خود جلوه مست تا همه آفاق را آرد بدست

18 فطرتش از مشرق و مغرب بری است گرچه او از روی نسبت خاوری است

عکس نوشته
کامنت
comment