- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بنگر چه سرخ چشمی و شوخی همیکند با من کبود روی سپهر سیاه کار
2 بر خوان روزگار نگردم بصبر سیر اینست کار بنده بتر زین مخواه کار
3 کارم تباه میکند این چرخ دون پرست ز آن غصه کم نیافت چو دونان تباه کار
4 با من همی کند ز بدی هر چه میکند با دیگریش نیست بدین رسم و راه کار
5 مهمان اگر رسد برم-از شرم نیستی ماند سرم بپیش درون چون گناهکار
6 هست اینزمان مباشر کار آنکه نیستش از راه طبع جز غم آب و گیاه کار
7 ابن یمین گشایش کارت ز حق طلب نگشایدت ز هیچ امیر و ز شاه کار