ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لاله از جامی غزل 423

ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لاله

1 ببین پیاله هزاران به روی دشت ز لاله به روی دشت قدم نه به روی دست پیاله

2 حواله بود به وقت گلم که رخ بنمایی اگر چه گل نکشی پرده با خدات حواله

3 به بزم عشق تو مستغنیم ز ساقی و مطرب میم ترشح دیده ست و نی ترنم ناله

4 چو سفله قدر نداند چه امتحان چه کرامت چو سگ شناخت ندارد چه استخوان چه نواله

5 چه باک صاحب دل را ز گفت و گوی فسرده چه بیم جام فلک را ز سنگ ریزی ژاله

6 رموز عشق به کلک و ورق چگونه نویسم که قاصر است ز هر حرف آن هزار رساله

7 به عشق بهره جامی ز دوستان گرامی ملامت همه روزه ست و طعنه همه ساله

عکس نوشته
کامنت
comment