1 بنگر بدان درخش که با قوت شمال برجست و روی ابر بهناخن همی شخود
2 چون طفل خردسال که با خامه طلا کجمج خطی کشد بهٔکی صفحهٔ کبود
1 شکست دستی کز خامه بینگار آورد نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
2 شکست دستی کاندر پرند روم و طراز هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
1 هر حلقه که در آن زلف دوتاست دام دگری بهر دل ماست
2 بیماری ماست زان چشم دژم تنهایی ما زآن زلف دوتاست
1 جمهوری سردار سپه مایهٔ ننگ است این صحبت اصلاح وطننیست که جنگست
2 ازکار قشون حال خوش از ما چه توقع کاین فرقه برین گلهشبان نیست پلنگست