1 در دست شه آن ساغر غمکاه ببین خورشید که جان می کشد از ماه ببین
2 هندوی برهنه دیده یی در ردیا اندر کف شاه خنجر شاه ببین
1 اقبال تو باد دایم افزاینده صیت تو رونده دولتت آینده
2 هم پایۀ قدر بر فلک ساینده هم سایۀ لطف بر جهان پاینده
1 قطعه ای نزد تو فرستادم التماسی در آن حقیر و قلیل
2 التماسم نداشتی مبذول تا تو گشتی خفیف و بنده ثقیل
1 ای رنگ عارض تو، آتش در آب بسته وی چین طرّة تو ، از مشک ناب بسته
2 جادوی غمزۀ تو ،بگشاده دست صنعت بر عارض تو از خط، نقشی بر آب بسته
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به