خون جگر خورم به جهان از جهان ملک خاتون غزل 862

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

خون جگر خورم به جهان با غم فراق

1 خون جگر خورم به جهان با غم فراق جانم به لب رسید خدا را ز اشتیاق

2 گویی صبور باش به هجران بگو که چند از صبر تلخ گشت ز هجران مرا مذاق

3 روزی مگر تو شدّت هجران ندیده ای روزی مباد هیچ کسی را شب فراق

4 مستیم از آن دو نرگس مخمور سرکشت جفتیم با غم تو از آن ابروان طاق

5 جور زمانه را بکشم یا فراق یار مشکل که کرده اند کنون هر دو اتّفاق

6 دانی که اتّفاق درین روزگار نیست کس را مباد همدم ایام با نفاق

7 طاقت نماند بیش جفای زمانه ام تا کی توان کشید ز ناجنس طمطراق

8 دولت اگر قرین و جهان گر شود رفیق خرگه زنم فراز نهم طاق شش رواق

عکس نوشته
کامنت
comment