بی لب ساقی مرا می فرود در از کمال خجندی غزل 897

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

بی لب ساقی مرا می فرود در گلو

1 بی لب ساقی مرا می فرود در گلو نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو

2 پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر باده کجا میبرم با لب او کرده خو

3 محتسب خم شکن گر کدویی میشکست من شکنم هم سرش گرچه کم است از کدو

4 چون بکشی خوان حسن لب ز نظرها بپوش ورنه گدایان کنند از پی حلوا غلو

5 تا بنهم پیش تو هر قدمی را سری سایه سر من بساخت روز وصال تو دو

6 گر بکشم زلف تو فکر زبدگو مکن من چو نگفتم بکس هرچه شنیدم ز تو

7 دوست تر از هرچه هست صحبت بارست آه در همه عالم کمال دوست کجا بار کو

عکس نوشته
کامنت
comment