لیلی و مجنون اگر میبود از هلالی جغتایی غزل 339

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو

1 لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو

2 دامن خود را بکش امروز از دست رقیب ورنه چون فردا شود دست من و دامان تو

3 زخم پیکان ترا مرهم چرا باید نهاد؟ گر کسی مرهم نهد، باری، هم از پیکان تو

4 کی ز میدان تو برخیزم؟ که بعد از کشتنم گرد من هم برنخواهد خاست از میدان تو

5 محنت روز قیامت بر من آسان بگذرد زین عقوبت ها که دیدم در شب هجران تو

6 ای که از ناز عتاب آلوده می کشتی مرا وای! اگر ظاهر نمی شد خنده پنهان تو!

7 در غم هجران، هلالی، صبر کن تدبیر چیست! هیچ تدبیری ندارد درد بی درمان تو

عکس نوشته
کامنت
comment