1 مانندگربهای که خورد بچگان خویش خوردند دایگان بچهٔ شیرخوار را
2 عاشق به لذت لب نانی فروخته هفتاد سال لذت بوس وکنار را
1 این خط بیخطا که به از نافهٔ ختاست گر مشک چین ز طیب همی خوانمش خطاست
2 دارد ضیای اختر اگرچه سیاهروست دارد بهایگوهر اگرچه شبه نماست
1 چو زآشیانهٔ چرخ این عقاب زرینپر به هر دریچه ز منقار ریخت شوشهٔ زر
2 دریچهٔ فلک از نقرهٔ سپید گشود وز آن میانه فرو ریخت دانهای گهر
1 الا ای خمیده سر زلف دلبر که همرنگ مشکی و همسنگگوهر
2 چو فخری عزیز و چو فقری پریشان چو کفری سیاه و چو ظلمی مکدر