عراقی

عراقی

عراقی
عراقی

بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد از عراقی غزل 49

غزل 49 ام از 613 غزلیات

بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد

1 بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد بی‌یقین پا بر گمان نتوان نهاد

2 جان بباید داد و بستد بوسه‌ای بی‌کنارت در میان نتوان نهاد

3 نیم‌جانی دارم از تو یادگار بر لبت لب رایگان نتوان نهاد

4 در جهان چشمت خرابی می‌کند جرم بر دور زمان نتوان نهاد

5 خون ما ز ابرو و مژگان ریختی تیر به زین در کمان نتوان نهاد

6 حال من زلفت پریشان می‌کند پس گنه بر دیگران نتوان نهاد

7 در جهان چون هرچه خواهی می‌کنی جرم بر هر ناتوان نتوان نهاد

8 هر چه هست اندر همه عالم تویی نام هستی بر جهان نتوان نهاد

9 چون تو را، جز تو، نمی‌بیند کسی منتی بر عاشقان نتوان نهاد

10 بر در وصلت چو کس می‌گذرد تهمتی بر انس و جان نتوان نهاد

11 عاشق تو هم تو بس، پس نام عشق گه برین و گه بر آن نتوان نهاد

12 تا نگیرد دست من دامان تو پای دل بر فرق جان نتوان نهاد

13 چون عراقی آستین ما گرفت رخت او بر آسمان نتوان نهاد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد

شاعر شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد چه کسی است ؟

شاعر شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد عراقی می باشد.

شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد چیست ؟

قالب شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد غزل است

مضمون اصلی شعر بی‌رخت جان در میان نتوان نهاد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر