-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زندگی در جمع سامان رفت، حیف صبح در خواب پریشان رفت، حیف
2 دانه اشکی نیفشاندیم ما عمر چون سیل بهاران رفت، حیف
3 نور جان در ظلمت آباد بدن چون چراغ زیر دامان رفت، حیف
4 از بیابان رفت تا مجنون ما شوخی از چشم غزالان رفت، حیف
5 می شدی بتخانه ها تعمیر کرد مشت خاک ما به جولان رفت، حیف
6 شیشه ها شد از می روشن تهی نور چشم می پرستان رفت، حیف
7 دل به امیدی درین وحشت سرا از پی آهو نگاهان رفت، حیف
8 دیدهٔ عبرت نمالیدیم ما عمر در غفلت به پایان رفت حیف
9 بوی عشق از جیب جانی برنخاست زین سفال کهنه، ریحان رفت، حیف
10 ناله ی عاشق نمی آید به گوش از چمن مرغ خوش الحان رفت، حیف
11 اول شب از گداز دل حزین شمع بزم ما به پایان رفت، حیف