زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش از رهی معیری غزل 12

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست

1 زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست

2 لاله بزم‌آرای گلچین گشت و گل دمساز خار زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست

3 می‌کند هر قطره اشکی ز داغی داستان گرچه شمعم شکوه دل را زبانی بیش نیست

4 آنچنان دور از لبش بگداختم کز تاب درد چون نی اندام نحیفم استخوانی بیش نیست

5 من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست

6 تکیه بر تاب و توان کم کن که در میدانِ عشق آن ز پا افتاده‌ای وین ناتوانی بیش نیست

7 قوت بازو سلاح مرد باشد کآسمان آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست

8 هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک سربه‌سر دوران عمر ما خزانی بیش نیست

9 ای گل از خون رهی پروا چه داری؟ کان ضعیف پر شکسته طایر بی‌آشیانی بیش نیست

عکس نوشته
کامنت
comment