- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست
2 لاله بزمآرای گلچین گشت و گل دمساز خار زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست
3 میکند هر قطره اشکی ز داغی داستان گرچه شمعم شکوه دل را زبانی بیش نیست
4 آنچنان دور از لبش بگداختم کز تاب درد چون نی اندام نحیفم استخوانی بیش نیست
5 من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست
6 تکیه بر تاب و توان کم کن که در میدانِ عشق آن ز پا افتادهای وین ناتوانی بیش نیست
7 قوت بازو سلاح مرد باشد کآسمان آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست
8 هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک سربهسر دوران عمر ما خزانی بیش نیست
9 ای گل از خون رهی پروا چه داری؟ کان ضعیف پر شکسته طایر بیآشیانی بیش نیست