نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است از جامی غزل 142

نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است

1 نهفته سیم به زیر قبا که این بدن است گرفته برگ سمن را به بر که پیرهن است

2 بسن ز پیرهن اندام نازکش که مگر در آب گشته عیان عکس لاله و سمن است

3 اگر کنند به گل نازنین تنش را باد رود ز تاب تعالی الله این چه لطف تن است

4 کله شکسته کمر بسته برگذشت از من گذشت عمری و آن مشکل پیش چشم من است

5 چو در نظاره آن روی می توان مردن مرا هزار شکایت ز جان خویشتن است

6 چو گفتمش سخن تلخ چند گفت به ناز که شرم دار نه آخر ازین لب و دهن است

7 اگر به کوی تو جامی کشد فغان ای سرو مگیر خورده که او عندلیب این چمن است

عکس نوشته
کامنت
comment