لی حبیب عربی مدنی قرشی از جامی غزل 941

لی حبیب عربی مدنی قرشی

1 لی حبیب عربی مدنی قرشی که بود درد و غمش مایه شادی و خوشی

2 فهم رازش نکنم او عربی من عجمی لاف مهرش چه زنم او قرشی من حبشی

3 ذره وارم به هواداری او رقص کنان تا شد او شهره آفاق به خورشیدوشی

4 گر چه صد مرحله دور است ز پیش نظرم وجهه فی نظری کل غداة و عشی

5 صفت باده عشقش ز من مست مپرس ذوق این می نشناسی به خدا تا نچشی

6 مصلحت نیست مرا سیری ازان آب حیات ضاعف الله به کل زمان عطشی

7 جامی ارباب وفا جز ره عشقش نروند سرمبادت گر ازین راه قدم بازکشی

عکس نوشته
کامنت
comment