- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیا کز روی ساقی وقت گل برقع براندازیم ز عکس روی آن گلچهره گل در ساغر اندازیم
2 چو گیرد خواب مستی نرگس آن سرو گلرخ را زگل بالین نهیم از فرش سبزه بستر اندازیم
3 بگیریم از سر خم خشت وز لای ته می گل پی عشرت درین خمخانه طرحی دیگر اندازیم
4 ز بانگ چنگ و لحن ارغنون و نغمه بربط فغان در طارم این گنبد نیلوفر اندازیم
5 صدای مستی ماتا همه آفاق را گیرد ازین بام زمردفام این طشت زر اندازیم
6 اگر عقل نصیحتگر نهد بنیاد مستوری به یک جرعه شراب تلخ بنیادش براندازیم
7 ز محرومیست دوری از حریم مجلس مستان به هر حلیت توان خود را به آن مجلس دراندازیم
8 ترنم می کند واعظ چو می خوش نیست بی مطرب بیا تا سرخوشان خود را به پای منبر اندازیم
9 نیارامیم چون کشتی درین دریا ولی هر جا که والاگوهری یابیم آنجا لنگر اندازیم
10 فضای این شکارستان پر است از صید پرورده چرا شبها ز همت بر شکار لاغر اندازیم
11 نشاید تشنه لب رفتن سوی جنت بیا جامی که خود را پیش ازان از خم می در کوثر اندازیم