1 بسپرد بپای ناکسان دهر مرا تا کرد مجال یادشان قهر مرا
2 با دیدن تو نوش شود زهر مرا ور نه نبری جای در این شهر مرا
1 بتی که راستی از قد او رباید تیر بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
2 نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
1 تا زمین را آسمان پر لؤلؤ عمان کند کوه و صحرا را صبا پر لاله نعمان کند
2 بوستان پیراهن از پیروزه گون دیبا کند گلستان پیرایه از بیجاده گون مرجان کند
1 باد نوروزی همی آرایش بستان کند تا نگارش چون نگارستان چینستان کند
2 مرزها را هر زمان پیراهن از مینا دهد شاخها را هر زمان پیرایه از مرجان کند