عبید زاکانی

عبید زاکانی

عبید زاکانی
عبید زاکانی

سر نخوانیم که سودا زدهٔ از عبید زاکانی غزل 28

غزل 28 ام از 280 غزلیات

سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست

1 سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست آدمی نیست که مجنون پری‌روئی نیست

2 هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست

3 قبله‌ام روی بتانست و وطن کوی مغان به از این قبله‌ام و خوشتر از این کوئی نیست

4 کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد عجب از معتکف گوشهٔ ابروئی نیست

5 میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی ای دریغا که مرا قوت بازوئی نیست

6 هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست

7 سر موئی نتوان یافت بر اعضای عبید که در او ناوکی از غمزهٔ جادوئی نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست

شاعر شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست عبید زاکانی می باشد.

شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست چیست ؟

قالب شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست غزل است

مضمون اصلی شعر سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر