فسانه ای بشنو عرفی از من از عرفی شیرازی قطعه 20

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

فسانه ای بشنو عرفی از من بیمار

1 فسانه ای بشنو عرفی از من بیمار که باشدت بنفاق معاشران رهبر

2 زعافیت بمکافات معصیت دوسه روز مریض گشته تنم از مشیت داور

3 بیاض دیده زحمرت همی بدان ماند که لاله سوده کسی درمیانه عبهر

4 حرارت تنم ارعاریت کند شاید که مستحیل شود آفتاب راجوهر

5 زنبض جستنم ازبس هوا تموج یافت زنبض موجی ،نتوان شناختن محور

6 گرفته مالک دوزخ بدست قاروره که بهر دوزخیان شربتی بردبسقر

7 نرفته یک سرمودرد و برسربالین زنسخه های اطبا نهاده صد دفتر

8 من اوفتاده بدین حال و دوستان دوروی بدور بالش و بستر ستاده چون منبر

9 یکی بریش کشد دست و کج کند گردن که روزگار وفا با که کردجان پدر

10 بجاه و مال فرومایه دل نشاید بست کجاست دولت جمشید و ملک اسکندر

11 بوقت رفتن ،دل باخدای باید داشت بجز خدابکن ازهرچه هست قطع نظر

12 یکی بنرمی آواز و گفتگوی خزین کند شروع و کشد آستین بدیده تر

13 که جان من همه را این ره است و باید رفت تمام رهگذرانیم و دهر راه گذر

14 چه ما که ریش بعصیان سفید کردستیم چه آنکه یاسمنش راز سبز نیست خبر

15 جوان و پیر بنزداجل بیک نرخ است به بیشه برق چوآتش زند، چه خشک و چه تر

16 چو درنمیگذرد روزگار ازاین عادت بتازه رویی اگر بگذرند بس بهتر

17 یکی بچرب زبانی سخن طراز شود که ای وفات تو تاریخ فوت ذوق و هنر

18 فراهم آی و پریشان مدار دل، زنهار که نظم و نثر تومن جمع میکنم یکسر

19 پس از نوشتن و تصحیح میکنم انشاء سزای شأن تو دیباچه ای چو درج گهر

20 چنانچه هستی فهرست دانش و فرهنگ چنانچه هستی مجموعه کمال و سیر

21 بنظم و نثر در آویزم و دل انگیزم اگرچه حصر کمال تو نیست حد بشر

22 خدای عزوجل صحتم دهد، بینند که این منافقکان راچه آورم برسر

عکس نوشته
کامنت
comment