بگذار ره صومعه، کان دور از قاسم انوار غزل 102

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

بگذار ره صومعه، کان دور و درازست

1 بگذار ره صومعه، کان دور و درازست بنشین بدر میکده، کان خانه رازست

2 چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟ گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست

3 از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح مقصود نیاز آمد و دیگر همه نازست

4 هر جا که بود حسن بود عشق، ازین رو محمود پریشان سر زلف ایازست

5 احصای ایادی تو هرگز نتوان کرد عاشق همه اوقات بدرگاه نیازست

6 من باز سفید توام، ای مقصد و مقصود چشمم همه اوقات بدیدار تو بازست

7 ای خسرو خوبان، نظری کن ز سرلطف قاسم ز غم عشق تو در سوز و گدازست

عکس نوشته
کامنت
comment