- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیار باده که عید است و روز می خوردن چه خوش بود به می ناب روزه وا کردن
2 بگوی صوفی خلوت نشین سرکش را چرا به طاعت خوبان نمی نهد گردن؟
3 جمال نور تجلی چو دید چشم کلیم به کید سامری ایمان نخواهد آوردن
4 سجود قبله روی تو می کنم زانرو که پیش روی تو کفر است سجده ناکردن
5 مرا محبت روی تو در دل سوزان چه آتشی است که هرگز نخواهد افسردن
6 ایا که منکر میخانه و خراباتی بیا و گوش به تسبیح باده کن در دن
7 چو سرکه، رو چه عجب گر ترش کند زاهد طریق صوفی خام است غوره افشردن
8 چو گل به بوی رخت جامه چاک خواهم کرد میان ما و تو حیف است پیرهن بر تن
9 چگونه پیش وجود تو نفی خود نکنم که آفتاب رخت محو کرد هستی من
10 طریق و رسم دوبینی رها کن ای احول که یک حقیقت و ماهیت است روح و بدن
11 بیا که چشم نسیمی به نور رخسارت چنانکه دیده یعقوب شد ز پیراهن