بیار باده که عید است از عمادالدین نسیمی غزل 212

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

بیار باده که عید است و روز می خوردن

1 بیار باده که عید است و روز می خوردن چه خوش بود به می ناب روزه وا کردن

2 بگوی صوفی خلوت نشین سرکش را چرا به طاعت خوبان نمی نهد گردن؟

3 جمال نور تجلی چو دید چشم کلیم به کید سامری ایمان نخواهد آوردن

4 سجود قبله روی تو می کنم زانرو که پیش روی تو کفر است سجده ناکردن

5 مرا محبت روی تو در دل سوزان چه آتشی است که هرگز نخواهد افسردن

6 ایا که منکر میخانه و خراباتی بیا و گوش به تسبیح باده کن در دن

7 چو سرکه، رو چه عجب گر ترش کند زاهد طریق صوفی خام است غوره افشردن

8 چو گل به بوی رخت جامه چاک خواهم کرد میان ما و تو حیف است پیرهن بر تن

9 چگونه پیش وجود تو نفی خود نکنم که آفتاب رخت محو کرد هستی من

10 طریق و رسم دوبینی رها کن ای احول که یک حقیقت و ماهیت است روح و بدن

11 بیا که چشم نسیمی به نور رخسارت چنانکه دیده یعقوب شد ز پیراهن

عکس نوشته
کامنت
comment