بیا بصاحب ما بین که تاعیان از نشاط اصفهانی غزل 236

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری

1 بیا بصاحب ما بین که تاعیان نگری فضایل ملکی در شمایل بشری

2 بهر چه حسن توان گفت روی اوست قرین زهر چه عیب توان جست خوی اوست بری

3 ببین برویش و کوتاه کن سخن ناصح که بی زبانی خوشتر بود ز بی بصری

4 بگو بشحنه که از ما خبر نجوید باز ببزم ما خبری نیست غیر بی خبری

5 اگر تو تیغ کشی ما سپر بیندازیم که عشق تیغ برآورد و صبر شد سپری

6 بباد دادیم امروز و آب دیده ی من بیاد آری و روزی بخاک من گذری

7 بصدق بین و کرم کن که خواجگان کریم براستی نظر آرند نی به بی هنری

8 خزان رسیده نهالی همی سرود بسرو ببین بروز من و شادزی به بی ثمری

9 بسوخت جانش و با کس نگفت نزد نشاط بروز گار شه از عشق عیب پرده دری

عکس نوشته
کامنت
comment