گر گذاری که با تو در نگویم از کمال خجندی غزل 770

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

گر گذاری که با تو در نگویم

1 گر گذاری که با تو در نگویم خاک پایت به چشم ها بخریم

2 تا ببوسیم آستان ترا حلقه حلقه نشسته گرد دریم

3 گر غرامت ستانی از انصاف سر و دیده نهاده در نظریم

4 گفته بک شیم ببر سوی خویش ما از آن کوی جان چگونه بریم

5 اختری چون تو گر به ما گذرد به بلندی از آسمان گذریم

6 کیشت از تیر شد تهی دل پر پر دلی بین که جمله را سپریم

7 گر چه آتش زدی به جان کمال در محبت هنوز نیزه تریم

عکس نوشته
کامنت
comment