کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

بگذار در آن کوی من اشک فشان از کمال خجندی غزل 14

غزل 14 ام از 1252 غزلیات

بگذار در آن کوی من اشک فشان را

1 بگذار در آن کوی من اشک فشان را تا دیده دهد آب گل و سرو روان را

2 مپسند بران رخ که فتد سایه گلبرگ گلبرگ تحمل نکند بار گران را

3 دشوار کشد نقش دو ابروی تو نقاش آسان نتوانند کشیدن دو کمان را

4 گفتم که لبت زیر دو دندان چو بگیرم دارم نگهش گفت نگه دار زبان را

5 غیر از دل عاشق چو نشد چیز بتان گم این طرفه چه کردند دهان را و میان را

6 بوسی دو لبش گفت بیا و ذقن یار شد ضامن آن وعده هم این را و هم آن را

7 بگرفت کمال آن ذقن اکنون به تقاضا آری بدل خصم بگیرند ضمان را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را

شاعر شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را چه کسی است ؟

شاعر شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را کمال خجندی می باشد.

شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را چیست ؟

قالب شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را غزل است

مضمون اصلی شعر بگذار در آن کوی من اشک فشان را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی