- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر چه باشد که تو در راه وفا نگذاری همه جا ریزه ی دل ریخته پا نگذاری
2 می کند جلوه بی بود حباب آگاهت تا درین آب وهوا طرح بنا نگذاری
3 چون کمان شد قدت، از تیر سبکروتر باش قامت خم شده بر دوش عصا نگذاری
4 دیده ات خواب فراغت نتواند دیدن تا سر خویش به بالین رضا نگذاری
5 می دهد آمدنت مژدهٔ از خود رفتن آنقدر باش که ما را تو به ما نگذاری
6 غم عشق آنچه بد از سینهٔ ما بیرون کرد تهمت دل به من بی سر و پا نگذاری
7 نشود محرم خاک قدم پیر مغان سر،که بر خشت در میکده ها نگذاری
8 طاقت سینهٔ گرم تو نداریم حزین دعوی خویش به دیوان جزا نگذاری