جامی

جامی

جامی
جامی

ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است از جامی غزل 226

غزل 226 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است

1 ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است در دل لاله رخش آتش سودا زده است

2 شد چنان پایه آه من ازان ماه بلند که سراپرده بر این طارم مینا زده است

3 بهر قتل که کمر بست ندانم که مرا می کشد گوشه دامانش که بالا زده است

4 جانم آسود ز بوسیدن خاک قدمش خرم آن کس که گهی بوسه بر آن پا زده است

5 هر غمی کز صنمی خسته دلی خورده فرو همه سر از دل و جان من شیدا زده است

6 می دهد خاک رهش خاصیت آب حیات بس که هر نوش لبی بوسه بر آن جا زده است

7 جامی افتاد ز پا زیر لگدکوب جفا تا به فتراک بتی دست تمنا زده است

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است

شاعر شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است چه کسی است ؟

شاعر شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است جامی می باشد.

شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است چیست ؟

قالب شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است غزل است

مضمون اصلی شعر ترک گلچهره من خیمه به صحرا زده است چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی