ترک من و آشوبِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 1233

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری

1 ترک من و آشوبِ دل خاتونِ ماه خاوری بُغناق برگیر و بنه بر سر کلاه کافری

2 بر دوش زلفت چون زره بگشاده از ابرو گره برده ز هفت اختر فره بسته قبایِ ششتری

3 بار و برت سیب و عنب نوشینْ دهان تریاکْ لب وز غمزه و لب ای عجب هم جان و هم دل می‌بری

4 با چشمِ تنگت چون دهن گفتم بترس ای پر فتن کز چشمِ خون‌افشانِ من هم عاقبت زخمی خوری

5 گفتا که هان ای دل‌شده بی‌حاصلی حاصل شده خاک از دو چشمت گل شده کاری نداری ننگری

6 تلخ از لبِ شیرین سخن ناواجب است ای سروبن تمکینِ درویشان بکن منگر به ایشان سرسری

7 دشمن‌صفت با دوستان بد می‌کنی نیکوست آن سروی بتا یا بوستان ترکی نگارا یا پری

8 هم زاهدو هم زاهدی زان شد نزاری منزوی آیا چه شیرین شاهدی یا رب چه چابک‌منظری

عکس نوشته
کامنت
comment