1 با من چو بخندید خوش آن در خوشاب بر خنده ز شرم دست را کرد نقاب
2 لعل لب او ز پشت دست پرتاب می تافت چو از جام بلورین مهتاب
1 آن رخ رخشان و زلف عنبر افشانش نگر و آن لب و دندان چون لؤلؤ و مرجانش نگر
2 کرد با من شرط و پیمان در وفا و دوستی ذره ننمود از آن شرط و پیمانش نگر
1 شاه گردون را نگر شکل دگرگون ساخته بر شمایل پیکران عزم شبیخون ساخته
2 داده فرمان لشگر سقلاب را بر ملک زنگ هر یکی را آلت و برگی دگرگون ساخته