دیشب آن گیل دل‌افروز، از قاسم انوار دیوان اشعار 1

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

دیشب آن گیل دل‌افروز، که بیمار اویم

1 دیشب آن گیل دل‌افروز، که بیمار اویم اتفاقا به من افتاد گذارش ز قضا

2 گفت: هان چونی و تی حال به می عشق چه بو؟ گفتمش: هیچ کساواتی مرا کار مبا

3 من درویش ستم‌دیده چو بیمار توام روشن است این که: به هر حال چنین زار بسا

4 قاسم از خنده آن یار شد از دست تمام گفت: خابوزیه از عشق ترا باد بقا!

5 در ستم شد ز من، از ناز مکرر می‌گفت: یار با هیچ کسی حال چنین زار مبا

عکس نوشته
کامنت
comment