- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آخر ای سرو خرامان ز کدامین چمنی که ز سر تا قدم آشوب دل و جان منی
2 لب ببستم ز سخن لیک به خلوتگه جان گاه دل با تو و گاهی تو به دل در سخنی
3 بنما آن تن نازک ز قبا تا به چمن غنچه دیگر نکند دعوی نازک بدنی
4 خون ما خورده چه آزار دلم می طلبی نوش کردی می ما شیشه چرا می شکنی
5 می دهی یادم ازان لاله رخ ای باد بهار چند آتش به من سوخته دل می فکنی
6 یار بیماری من دید و بسی فاتحه خواند لیک شکرانه آن را که نیم زیستنی
7 جامی آن شوخ به خونریز تو گر تیغ کشد ادب آن ست که گردن نهی و دم نزنی