1 لقد فاح الربیع و دار ساقی وهب نسیم روضات العراق
2 صبا بوی عراق آورد گویی که خوش گشت از نسیم او عراقی
3 الا یا حبذا! نفحات ارض جوی المشتاق یشفی باشتیاق
4 دریغا! روزگار نوش بگذشت ندیمم بخت بود و یار ساقی
5 بلیت ان صبحی بالبلایا الاق مرور ایام التلاقی
6 ز جور روزگار ناموافق جدا گشتم ز یاران وفاقی
7 ادر، یا ایها الساقی، ارحنی زمانا من خمار الافتراق
8 دلم را شاد کن، ساقی، که نگذاشت جدایی بر من از غم هیچ باقی
9 و عل لعل لطیفی نار قلبی و قلبی من تراکم فی احتراق
10 بده جامی، که اندر وی ببینم جمال دوستان هم وثاقی
11 جرعت من التفرق کل یوم و اجریت الدموع من الماقی
12 بنال، ایدل، ز درد و غم که پیوست گرفتار غم و درد فراقی
13 الا یا اهل العراق، تحذ قلبی الیکم و اشتمل من اشتیاقی
14 عراقی، خوش بموی و زار بگری که در هندوستان از جفت طاقی
دیدگاهها **