زبان بربسته ای از حکیم نزاری قهستانی غزل 146

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

زبان بربسته ای با ما که جنگ است

1 زبان بربسته ای با ما که جنگ است نمی دانم دگر بار این چه ننگ است

2 دل صاحب دلان خون کردی آخر چه دل داری کدامین دل چه سنگ است

3 سگ آهوی وصلت می توان بود ولی خوی رقیب بد پلنگ است

4 شگفت است اینکه تو هرلحظه ما را به دم در می کشی و او چون نهنگ است

5 دلم در عالمی با این مسافت چرا گر چشم شوخت نیست تنگ است

6 به من گر زهر خواهی داد نوش است و گر شهدم دهد غیری شرنگ است

7 عوام الناس می گویند کان شیخ چرا مَی می خورد گر اهل رنگ است

8 به مسجد کی روم چون در خرابات شراب و شاهد و آواز چنگ است

9 هر آهو چشم کز پیشم گذر کرد دلم در پی چو سگ در پالهنگ است

10 به هم برزن نزاری نام و ننگت که این چندین حجاب از نام و ننگ است

عکس نوشته
کامنت
comment