گرد عسلی لعل تو مور و از آشفتهٔ شیرازی غزل 341

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گرد عسلی لعل تو مور و مگسانند

1 گرد عسلی لعل تو مور و مگسانند یا خط نظر بند به صاحب هوسانند

2 ما هیچکسان جز تو کس ای عشق نداریم ‏ این طایفه را از چه نپرسی چه کسانند

3 لیلا تو به محمل درو مجنون تو عالم رحمی تو که این قافله از بازپسانند

4 از پرتو رخسار تو دودی قبس طور از نور تو خورشید و قمر مقتبسانند

5 آنان که مسلمان و به دل منکر عشقند کافر همه از قلب و مسلمان به لسانند

6 ای شمع تو از آه سحرخیز بپرهیز زیرا که در این سلسله صاحب‌نفسانند

7 عشاق کدامند و چه نامند به کویت در رهگذر جلوه‌ات ای برق خسانند

8 در کوی تو آشفته و اغیار هم‌آواز با بلبل و با زاغ و زغن هم‌قفسانند

9 اندیشه نداریم دلا زآتش دوزخ ما را به در شاه نجف گر برسانند

عکس نوشته
کامنت
comment