1 لاله چو پریر آتش شور انگیخت دی نرگس آب شرم از دیده بریخت
2 امروز بنفشه عطر با خاک آمیخت فردا سحری باد سمن خواهد بیخت
1 نه مرد سجادهایم و نه مرد کَلیم ما مرد میایم در خرابات مقیم
2 قاضی نخورد می که از آن دارد بیم دُردی خرابات به از مال یتیم
1 شب را چه خبر که عاشقان می چه کشند وز جام بلا چگونه می زهر چشند
2 ار راز نهان کنند غمشان بکشد ور فاش کنند مردمانش بکشند
1 در سنگ اگر شوی چو نار ای ساقی هم آب اجل کند گذاری ای ساقی
2 خاک است جهان صورت برآرای مطرب باد است نفس باده بیار ای ساقی