- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لله الحمد که آن مه ز سفر باز آمد نورم از آمدن او به بصر باز آمد
2 از نم دیده صاحبنظران سوی چمن لاله و سنبل او تازه وتر باز آمد
3 آن جگرگوشه که چون اشک برفت از نظرم خون شد از غم جگرم تا به نظر باز آمد
4 بندم از جان کمر بندگی او که به لطف بهر خونریزی من بسته کمر باز آمد
5 ملک دلها همه بگرفت و ازان زلف دراز در پناه علم فتح و ظفر باز آمد
6 شد چو پروانه دل از صبر و خرد ساخته پر سوی آن شمع ولی سوخته پر باز آمد
7 جامی افتاد به زندان غم از شوق لبش طوطی آری به قفس بهر شکر باز آمد