1 لعل تو که آفرینش گوید همه کس درج گهر ثمینش گوید همه کس
2 تا مردم چشم من دهان تو بدید دریا دل قطره پینش گوید همه کس
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز
1 مرا خدای اگر عمر جاودان بدهد بجای هر سر مویم دو صد زبان بدهد
2 بصد هزار لغت هر زبان سخن گوید چنانک داد فصاحت گه بیان بدهد