شراب لعل باشد قوت جان‌ها قوت دل‌ها از جامی غزل 12

شراب لعل باشد قوت جان‌ها قوت دل‌ها

1 شراب لعل باشد قوت جان‌ها قوت دل‌ها الا یا ایها الساقی ادرکأسا و ناولها

2 چو ز اول عشق مشکل بود و آخر هم چرا گویم که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

3 خوشا مستی که هشیار از حرم خیزد ازآن فارغ که بود اندر میان راهی و اندر راه منزل‌ها

4 ندانم کز کدامین پرده زد حادی نوا کامشب ز گلبانگ حدی سیر دگر دارند محمل‌ها

5 مزن بر کهنه دلق دُردنوشان زاهدا طعنه که در کوی مغان هستند صدرآرای محفل‌ها

6 شدم در لای‌های خم فرو هرچند می‌دانم که روزی بردمد گل‌های رسوایی ازین گل‌ها

7 درین گرداب غم کشتی می از کف منه جامی که نتوان جز بدین کشتی گرفتن راه ساحل‌ها

عکس نوشته
کامنت
comment