- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بازار شکر لعل شکر بار تو بشکست ناموس فلک غمزه خونخوار تو بشکست
2 بازار تو تا گرم شد از زحمت عشاق بس شیشه خونی که به بازار تو بشکست
3 در راه تو خود بین نتوان بود که مه را با خوبی تو آینه در بار تو بشکست
4 جانی که مرا بود ز غم نیم شکسته یکباره ازین ناز به خروار تو بشکست
5 هر عقل که صرف آمد و هر دل که صفا داشت در کوی تو واله شد و در کار تو بشکست
6 بی خار گلی مانده ای امروز که ایام صد تیر مرا در جگر از خار تو بشکست
7 گر نام شکسته است مجیر از تو غمی نیست باید که نگویند که زنهار تو بشکست