- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چرخ اخضر کز دو چشم خاست موج خون در او شیشه سبز است و اشکم باده گلگون در او
2 شد جهان از اشک من دریا و می ترسم شود غرقه از بار دل من زورق گردون در او
3 جا درون دل گرفتی چاکش از پیکان بدوز تا نیابد ره خیال غیری از بیرون در او
4 رشته جان گر ز زلفت نگسلد چندین مپیچ جان من گو باش یک تار دگر افزون در او
5 عشق تو هوشم ز دل بربود ترک عشوه ده باده مست افتاد و مردافکن مریز افیون در او
6 روی مجنون بود در لیلی ولی زد بحر عشق عاقبت موجی که گم شد لیلی و مجنون در او
7 مخزن سلطان عشق آمد دل جامی و نیست جز خیال لعل جانان گوهری مخزون در او