1 لاح فی الافق الثریا اسقنی کاس الحمیا جامه شب شد دریده جام می برگیر میا
2 شاه من دریا دل آمد کشتی می ده به دریا قهوه صهباء بعدالمیت المطروح حیا
3 مزجها بآلماء اولی فامز جوانشرب هنیئا ارسلان شه طغرل آنکو هست رکن دین و دنیا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سرو امل به باغ عدم تازه گشت هان پایی برون نه از در دروازه جهان
2 عزلت گزین که از غم این چار میخ دهر گردون هشت خانه به عزلت دهد امان
1 کام روان باد دل شهریار بر همه کافی به جهان کامگار
2 عز فلک داور او رنگ بخش حرز ملک خسرو دیهیم دار
1 کشورستان راستین کاقبال سلطان خواندش صاحبقرانی کاسمان خورشید احسان خواندش
2 آن صف شکن کاندر وغا از رمح سازد اژدها آن خسرو آصف صفا کآصف سلیمان خواندش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به