1 لا تصحبن لئام الناس ان لهم عدوی و ان کنت غرمنا حبیب
2 و اصحب اخا کرم تحظی بصحبته فالطبع مکتسب من کل مصحوب
3 فالریح آخذه مما تمر به نتنا من النتن و طیبا من الطیب
1 واجب بود از راه نیاز اهل زمن را در خواستن از حق بدعا شیخ حسن را
2 آنسایه یزدان که چو خورشید بیاراست رایش بصفا روی زمین را و زمن را
1 مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز
2 بناز میگذرانند عمر بیهنران هنروران ز تو افتاده اند در تک و تاز