- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد آشکار بادِ بهاری نهانِ گل وز گشتِ روزگار یقین شد گمانِ گل
2 اندوه و غم نهان شد و لهو و طرب یقین تا گشت آشکار جمالِ نهانِ گل
3 تا باز شد دو دیدۀ ابر از گریستن یک دم قرار نیست ز خنده دهانِ گل
4 چون گل ز کبر و ناز نگوید همی سخن بلبل بود به وقتِ سخن ترجمانِ گل
5 گویی نسیم دعوتِ عیسی همی دهد هر باد کان برون جهد از بادبانِ گل
6 شاخِ گل آسمان شد و از ابرِ نو بهار پر مشتری و زهره شود آسمانِ گل
7 ای من غلامِ خالِ رخ ماه رویِ خویش چون نقطه ای ز مشک زده بر میانِ گل
8 از لعل سیم دارد و از مشکِ ناب چشم آن در میانِ یاسمن این در میانِ گل