1 کرد تهمت حاسدی کز شهر یاران کهن می رود جامی ز بس آزارهای نو به نو
2 بخردی گفتا چو نقد عمر خود یعنی سخن می گذارد پیش ما هر جا که خواهد گو برو
3 چون ز کنجد روغن صافی تمام آمد برون طبع گاوان است با کنجاره دل کردن گرو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز
2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **