-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد آن زال کهنسال سؤال از نبی کای شه فرخنده خصال
2 روز محشر که بهشت آرایند رستگاران به بهشت آسایند
3 شود آن منزل عالی وطنان راحت آباد چو من پیر زنان
4 گفت حاشا که چنان خوش وطنی گردد آرامگه پیرزنی
5 گل آن باغ جوانان باشند غنچه اش تنگ دهانان باشند
6 پیرزن چون ز نبی قصه شنید ناله از سینه پر غصه کشید
7 از فغان زمزمه غم برداشت وز مژه گریه ماتم برداشت
8 شد نبی مژده دهش چابک و جست که نه گر کهنه عجوزان ز نخست
9 یک به یک دختر دوشیزه شوند کی در آن روضه پاکیزه شوند
10 اول کار جوانی بخشند آنگه آمال و امانی بخشند