- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بلبل گشاده کرد زبان بر ثنای گل معشوق بلبل است رخ دلگشای گل
2 هر شب ز شام تا به سحر ساحری کنیم من در ثنای بلبل و او در ثنای گل
3 معزول گشت ساقی و منسوخ شد سماع این از نوای بلبل و آن از لقای گل
4 در زیر شکر و منتم از گوش و چشم خود گاه از برای بلبل و گاه از برای گل
5 دارم درین خوای خوش و باد گل فشان درسر نشاط باده و در دل هوای گل
6 وقت گل است خیز بیار ای گل ببار زان مه که هست گونه ای از آشنای گل
7 داد نشاط و عشرت و انصاف عمر و عیش بستان ز گل که دیر نماند بقای گل