کرد پیری عمر وی هشتاد سال از جامی هفت اورنگ 10

کرد پیری عمر وی هشتاد سال

1 کرد پیری عمر وی هشتاد سال از حکیمی حال ضعف خود سؤال

2 گفت دندانم ز خوردن گشته سست ناید از وی شغل خاییدن درست

3 چون نگردد لقمه نرمم در دهان هضم آن بر معده می آید گران

4 هضم در معده چو باشد ناتمام قوت اعضا چه سان بخشد طعام

5 منتی باشد ز تو بر جان من گر بری این سستی از دندان من

6 گفت با آن پیر دانشور حکیم کای دلت از محنت پیری دو نیم

7 چاره ضعفت پس از هشتاد سال جز جوانی نیست وان باشد محال

8 رسته دندان تو گردد قوی گر ازین هشتاد چل واپس روی

9 لیک چون واپس شدن مقدور نیست گر به این سستی بسازی دور نیست

10 چون اجل از تن جدایی بخشدت از همه سستی رهایی بخشدت

عکس نوشته
کامنت
comment