-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد پیری عمر وی هشتاد سال از حکیمی حال ضعف خود سؤال
2 گفت دندانم ز خوردن گشته سست ناید از وی شغل خاییدن درست
3 چون نگردد لقمه نرمم در دهان هضم آن بر معده می آید گران
4 هضم در معده چو باشد ناتمام قوت اعضا چه سان بخشد طعام
5 منتی باشد ز تو بر جان من گر بری این سستی از دندان من
6 گفت با آن پیر دانشور حکیم کای دلت از محنت پیری دو نیم
7 چاره ضعفت پس از هشتاد سال جز جوانی نیست وان باشد محال
8 رسته دندان تو گردد قوی گر ازین هشتاد چل واپس روی
9 لیک چون واپس شدن مقدور نیست گر به این سستی بسازی دور نیست
10 چون اجل از تن جدایی بخشدت از همه سستی رهایی بخشدت