1 کردگار اگر طمع نتوان بوصلش داشتن وز فراق دیر باز او نباشم رستگار
2 غمزه جادوی او را ده ز بیماری شفا خوبی رخسار او را زیر خط پوشیده دار
1 نامد الحق اینچنین فیروز کآمد شهریار رستم از مازندران وز هفت خوان اسفندیار
2 آتش قهرش چو خاک راه کرده پایمال دشمنان باد پیما را به تیغ آبدار
1 آنرا که پیشوای دو عالم علی بود نزد خدای منزلتی بس علی بود
2 اقبال دارد آنکه زند دم ز دوستیش بل بندگی قنبرش از مقبلی بود
1 شاه عالم روز کین چون قصد دشمن میکند تیغش از یک تن دو و تیر از دو یک تن میکند
2 شاه شاهان جهان آنکو به گرز گاوسار شیرمردان را به گاه حمله چون زن میکند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به