-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کرد محمود از برای احترام یک شبی آزاد بسیاری غلام
2 گفت خواهی ای ایاز اینجایگاه تاکند آزادت امشب پادشاه
3 دست زد در زلف ایاز ماهروی حلقهٔ بگرفته از زنجیر موی
4 گفت اگر مردی چه باشی غرقهٔ تو جانت را آزاد کن زین حلقه تو
5 ای شده زلف مرا حلقه بگوش خویش را آزاد کن چندین مکوش
6 شیوهٔ معشوق خون خوردن بود وین ز فرط دوستی کردن بود
7 دوستی باشد همه در پوستش دوست دارد آنکه داری دوستش